نویسنده: پوریا عالمی
قطع: رقعی
نوع جلد: شومیز
ناشر: روزنه
زبان: فارسی
تعداد صفحات: 144
سال انتشار: 1389
نوبت چاپ: 2
شابک: 9643343006
آمد روبرویم ایستاد چشمهایش را بست بعد پلکش را آرام باز کرد و به بالا نگاه کرد سفیدی چشمهایش از سفیدی برفها یکدستتر و سبکتر بود. بعد سیاهی چشمهایش را دوخت به من. گفت دوستم داری هنوز؟ گفتم همیشه دوستت داشتهام. گفت فقط و فقط مرا دوست داری؟ گفتم فقط و فقط تو را دوست دارم. گفت دروغ میگویی. گفتم راست میگویی. آنوقت راهش را کشید و رفت. حالا من ایستادهام اینجا. منتظر دختری که درک کند یک عاشق دوست ندارد هرگز روی حرف معشوقش حرفی بزند. این مساله خیلی مهمی است که دخترها به راحتی نمیتوانند درکش کنند. عاشقی که دوست دارد وقتی معشوقش میگوید دروغ میگویی، دروغ گفته باشد.
نویسنده: پوریا عالمی
قطع: رقعی
نوع جلد: شومیز
ناشر: روزنه
زبان: فارسی
تعداد صفحات: 144
سال انتشار: 1389
نوبت چاپ: 2
شابک: 9643343006
آمد روبرویم ایستاد چشمهایش را بست بعد پلکش را آرام باز کرد و به بالا نگاه کرد سفیدی چشمهایش از سفیدی برفها یکدستتر و سبکتر بود. بعد سیاهی چشمهایش را دوخت به من. گفت دوستم داری هنوز؟ گفتم همیشه دوستت داشتهام. گفت فقط و فقط مرا دوست داری؟ گفتم فقط و فقط تو را دوست دارم. گفت دروغ میگویی. گفتم راست میگویی. آنوقت راهش را کشید و رفت. حالا من ایستادهام اینجا. منتظر دختری که درک کند یک عاشق دوست ندارد هرگز روی حرف معشوقش حرفی بزند. این مساله خیلی مهمی است که دخترها به راحتی نمیتوانند درکش کنند. عاشقی که دوست دارد وقتی معشوقش میگوید دروغ میگویی، دروغ گفته باشد.